چطور با قانون جذب از بلاتکلیفی خارج شویم؟

جذب پلاس دراین مقاله سعی دارد به شما بیاموزد که چگونه با قانون جذب در زندگی از حالت بلاتکلیفی خارج شوید ، حالتی که خیلی از افراد دنیا به آن دچار شده اند و نمی دانند برای رفع آن باید واقعا چه اقدامی را انجام دهند.
با این حال به شما قول می دهم بعد از خواندن این مقاله تا حدودی تکلیف خودتان را با زندگیتان مشخص می کنید و متوجه خواهید شد دلیل اینهمه بلاتکلیفی چه بود و چطور باید آن را برطرف نمایید.
اگر این سوال را از کسی بپرسی که از زندگی چه می خواهی؟ تعداد معدودی به سرعت و قاطعانه پاسخ می دهند و اشتیاق رسیدن به آن اهداف را در طرز بیان و گفتار و رفتارشان می توانید ببینید. چنین افرادی انگیزه و اشتیاق سوزان برای ادامه زندگی و رسیدن به چیزی دارند که بابتش زندگی می کنند.
افراد زیادی هستند که واقعا نمی دانند قرار است به چه چیزی برسند ، قرار است پولدار شوند ، ازدواج کنند ، درس بخوانند ، بچه دار شوند که در نهایت به چه چیزی برسند؟ آیا همه ما پا به این دنیا گذاشته ایم تا به این اهداف برسیم یا رسالتی بزرگ داشتیم که ما را به این دنیای سرشار از عشق کشانده است.
به قول مولانا هر چیز که در جستن آنی آنی ، شما چیزی می شوید که بدنبال آن هستید ، افراد موفق نیز این حالت بلاتکلیفی را تجربه کردند اما وقتی به این مرحله رسیدند که باید چیزی در زندگیشان تغییر کند و رسالت خود را در این جهان هستی انجام دهند به دنبالش رفتند و مسیرشان را پیدا کردند.
برای مثال انیشتین قبل از اینکه پا به مرحله دانش فیزیک و ریاضی بگذارد و به گسترش دنیا خدمت کند در یک موسسه ثبت اختراع به عنوان یک کارمند ساده مشغول به فعالیت بود و از بلاتکلیفی در زندگیش رنج می برد، همینطور استیو جابز زمانیکه احساس بلاتکلیفی کرد از ادامه تحصیل در دانشگاه انصراف داد و تا مدتی از فروش شیشه های نوشابه اموراتش را می گذراند و در زندگیش سردرگم و بلاتکلیف شده بود تا اینکه به هند مسافرت کرد و از چند راهب هندی مشورت کرد.
حال اگر شما نیز از بلاتکلیفی رنج می برید می بایست قدمی بردارید و تکلیفتان را برای یک بار که شده در زندگی مشخص کنید، چرا که حالت بلاتکلیفی در نهایت عمر و زمانتان را تلف می کند و فرد بلاتکلیف در نهایت افسردگی می گیرد و حس بی ارزش بودن می کند.
بلاتکلیفی چیست و چه تاثیراتی در زندگی دارد؟
بلاتکلیفی اختلالی درونی است که فرد نمی داند باید چه تصمیمی در زندگی بگیرد و سردرگم و بی هدف روزهای عمرش را سپری می کند. چنین فردی احساس شرم ، ناکافی بودن و عدم اعتماد به نفس دارد و از درونی شاد و پرانرژی برخوردار نیست.
فرد بلاتکلیف مدام کارهایش را به تاخیر می اندازد زیرا انگیزه و هدفی در زندگی ندارد تا برایش تلاش کند و عزت نفس ندارد و در واقع نمی داند چه چیز درست و چه چیز اشتباه است.
راه کارهای رهایی از بلاتکلیفی کدامند؟
از آنجاییکه یک انسان بلاتکلیف شناختی از خودش و نیازهای درونی خود ندارد بنابراین اولین قدم برای درمان بلاتکلیفی دوری از افکار مزاحم و منفی است که مانع بزرگی برای رسیدن فرد به آرامش است. شما تنها زمانی می توانید خودتان و نیازهای درونی خود را بشناسید که از درونی آرام برخوردار باشید. تمام آنچه نیاز دارید در درون خود شماست در حالیکه افراد بلاتکلیف آنرا در بیرون از خود جتجو می کنند. پاکسازی ذهن به شما این امکان را می ده تا بستر لازم برای عمیق شدن به درون خود را ایجاد کنید و در آرامش تفکر کنید نه در ترس ، نه در عجله ، نه در رنجش و بی حوصلگی
از آنجاییکه بلاتکلیفی یک مشکل درونیست شما با کار کردن روی درون خود می توانید این مشکل را برطرف نمایید و جذب آرامش کنید، همه چیز از ذهن و افکار ما انسانها شکل می گیرد و زمانیکه درون تغییر کند شرایط بیرونی نیز تغییرات مثبت زیادی خواهد داشت.
دراین میان استاد رضا مرادخانی دوره ای تحت عنوان “ دوره مغناطیس جذب” را تهیه نموده اند که افراد زیادی با استفاده از آموزشها و تمرینات این دوره خودشان را از حالت بلاتکلیفی و بی هدف بودن در زندگی ، در روابط ، در کسب و کارشان رها کردند و پیشرفتهای زیادی دست یافتند.
دومین نکته که مهمترین نکته رهایی از بلاتکلیفی است کار کردن روی ذهن در جهت تغییر باورهایتان است. یک فرد بلاتکلیف فردی است با باورهای اشتباه. فردی که باورهای منفی زیادی در زمینه روابط ، جذب ثروت ، زندگی ، خداوند و … دارد هرگز نمی تواند رسالت خود را پیدا کند و از بلاتکلیفی خارج شود.
از زمانیکه شما باورهای اشتباه را ریشه یابی می کنید و باورهای صحیح را جایگزین می نمایید آرام آرام در مسیر کشف خود و نیازهای درونی و رسالت خود قدم می گذارید و تازه خودتان را پیدا می کنید ، درونی که سالها بود گم کرده بودید و اولین نشانه طی کردن صحیح این مسیر احساس شادی و شور و اشتیاق شماست چرا که احساسات ما نشانگرهای حسی قوی هستند که خداوند به ما داده که متوجه شویم آیا مسیرمان درست است یا اشتباه.
به مرور که این مسیر را طی می کنیم و به ندای درونمان گوش می دهیم اتفاقاتی رخ می دهد که ما را به سمت هدف اصلی که رسالتمان است هدایت می کند. این کار را جهان هستی انجام می دهد و تنها وظیفه ما آماده سازی این بستر درونی بود تا بانگ این هدایت را بشنویم تا در مسیرمان قرار بگیرد.
به قلم نسرین آگنج
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.